خیلی راحت زد زیر حرفاش...می گفت : باید برم.گفتم
کجا؟گفت:هرجا که تو نباشی.گفتم:منو تنها نذار.
بلند بلند خندید..
گفتم ینی اینقده دوسش داری که حاضری... قهقهه زدو
گفت :آره.حاضرم برم.با گریه گفتم: چرا این کارو باهام میکنی؟
گفت :دیگه دلم باهات نیست.
گفتم : به چه گناه؟ ساکت شد.اشک تو چشماش جمع شدو
گفت :تو بی گناهی ولی من گناهکارم.
گفتم: ازم خسته شدی؟ گفت :دیگه حوصلتو ندارم.
گفتم :دلمو می زارم زیر پاهات...تو اینجوری نبودی...
گفت :ساحل این کارو با دلت نکن. من اینجوری بودنو دوست دارم.
گفتم دیگه التماست نمی کنم.
قلبو گذاشتم رو زمین...
تو چشمام زل زد.. اشکاش سرازیر شد..... توی دلم گفتم :
میدونم نمیری...
با گریه گفت: ساحل گفتم این کارو نکن. ببخشید...
و به راحتی از وجودم و از قلبم رد شد...
صدای خورد شدن قلبم کابوس هر شبمه. همش صدای
خوردشدن قلبو می شنوم.
از اون به بعد هرکس به راحتی با یه مشت میزنه خورده هایی
رو که به زحمت از زیر پاهای اون نامرد جمع کردمو با چسب
دوقلو زوری بهم چسبوندمش رو پخش زمین می کنه...
ولی کاش خدا یه قلب زاپاس واسه آدم میزاشت...
این قلب دیگه واسه من قلب نمی شه...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عضو شوید
عضویت سریع
آمار
وب سایت:
آمار مطالب
آمار بازدید
